رشادت دیگری از بزرگان طایفه میرزاوند در اوایل دوران رضاشاه پهلوی

جنگ و درگیری عباس خان قلاوند و قلاوندها و بزرگان میرزاوند در اوایل دوران رضاشاه پهلوی

در باب عباس خان بزرگی قلاوند

عباس خان رییس طایفه قلاوند بود و به ماموران دولت رضاشاه پهلوی برای گرفتن یاغیان کمک می کرد در پی  یاغیان از دست دولت بود در کنار پل قدیم دزفول بساط باجگیری را پهن کرد و در ابتدای پل قدیم دزفول هر دزفولی که قصد عبور از پل قدیم را داشت از او پول و باج می گرفت آن موقع دزفولی ها هم که مردمی ساکت بودند و طبق روای اهل جنگ و تفنگ و یاغیگری و غارتگری هم نبودند.

طبق روایات عباس خان قلاوند تا قبل روی کار آمدن دولت رضاشاه پهلوی قدرت و توان زیادی مثل دوران رضاشاه نداشت با روی کار آمدن دولت رضاشاه پهلوی و نزدیکی با دولت و زیر سیطره گرفتن تیره های مختلفی از طایفه قلاوند قدرت زیادی بدست آورد.

عباس خان بزرگی قلاوند به طوایف قلاوند و میرزاوند گفت که من خان تمام قلاوندها و میرزاوندها بشم و از دولت رضاشاه پهلوی کمک گرفته از پل زال تا پل قدیم دزفول را حدود ملک میرزاوند و قلاوند قرار دهم و در هر تیره میرزاوند و قلاوند یک گماشته داشته باشم که به من مالیات یا به اصطلاح بخش الواری ها بُر دهند و اما بزرگان طایفه میرزاوند چون وجود خان را بالای سر خودشان نمی خواستند و خودمختار بودن با او مخالفت کرده و با او و قشونش درگیری ها و نزاع هایی داشتند در قلاوند نیز تیره تتر نیز با آنها مخالفت کرده و سران تتر حاضر نبودند که زیر سلطه عباس خان قلاوند بروند و اما بزرگترین مورد مقابل عباس خان بزرگان طایفه میرزاوند خصوصا فرزندان رضا شعبه فرخی و کلورضا بودند که نپذیرفتند و اما عده ای از شیرمردها و شیرزادها با او بودند و به حرف عباس خان تمکین کردند و کتل عباس خان قلاوند شده بودن تمام تیره های طایفه قلاوند تحت امر عباس خان قلاوند شده بودند بجز تیره تتر تمام تیره ها مثل شهاوند-سیراوند و.....همه را به سلطه خودش درآورده بود.

آن موقع فقط طایفه میرزاوند خصوصا شعبه فرخی تیره افشار و میرعالی میرشامحمد و نزدیکانش قدرتمندترین طوایف بخش الوارگرمسیر تا پل قدیم دزفول بودند و بغیر از اینها هیچ یک از طوایف که در شهرستان اندیمشک حال حاضرن قدرت و توانی نداشتند این طوایف که امروز با جمهوری اسلامی اسم درآوردن مثل دزفولی ها سیدهای قلابی دزفولی-سگوندهای صالح اباد اندیمشک-نجفوند-یاقونیعقوبی...... اینها پخمه ترین و ربوت ترین افراد در دوران قاجاریه و رضاشاه پهلوی بودند و حتی یک مورد یاغیگری و تفنگچی گری و غارت گرفتن از آنها تا حالا ثبت نشده زیر سلطه بودن و زیر سلطه خانجان رضایی پاپی بودن و بیراوندها در محدود بخش الوار تا پل قدیم دزفول نبودن و آنجا فقط در سیطره طایفه بزرگ میرزاوند و طایفه میر بود.

مردهای جنگی و نامی و تفنگچی در بخش الوار گرمسیر که اهل غارت گرفتن و یاغیگری جنگ و تفنگچی گری بودن در طوایف میرزاوند خصوصا شعبه فرخی و طایفه میرعالی بودن.

در باب درگیری طایفه میرزاوند و قشون عباس خان قلاوند

در این مسیر عباس خان با بزرگان میرزاوند اختلاف داشت بعد مدتی به دلیل استقامت بزرگان میرزاوند عباس خان با بیان اینکه طایفه میرزاوند و قلاوند با همدیگه از یک تبار و برادرن سعی در نزدیک کردن آنها به خود رو داشت کریم خان میرزاوند و شیره میرزاوند دو نفر از افراد مهم تیره پادار بودن شیره از غارتگران و تفنگچی های سرسخت طایفه میرزاوند بود و آن موقع اسم و رسم بزرگی داشت که با آنها رابطه نزدیک داشتند عباس خان قلاوند به شیره میرزاوند و کریم خان میرزاوند و خانوارهایشان میگه به پیش ماها در تنگوان آمده و مثل برادر در کنار هم و به عنوان همسایه زندگی کنیم در صلح و برادری کریم خان و شیره از پیش طایفه میرزاوند به آنجا نقل مکان می کنند و در حدود دوکوهه ساکن شدند در همسایگی قلاوند حوز بزرگ که در تنگوان اقامت می کردند طبق روایت در یک مورد شیره میرزاوند عباس خان بزرگی قلاوند و اردی نظامی او را دعوت می کند و گوسفندی به عنوان ولیمه برای او آماده می کند عباس خان قلاوند به میهمانی شیره و کریم خان آمده روایت است عباس خان آدم زیرکی بود و موقع خوردن غذا با شیره از یک ظرف غذا خورد چون شک می کرد و می گفت شاید شیره و کریم خان در ظرف غذایم سم ریخته باشند که مرا بکشند و به همین جهت از ظرفی غذا خورد که شیره از آن غذا می خورد.

شیره میرزاوند یک اسب عربی داشت در یکی از روزها عباس خان قلاوند برادرزاده اش علی حسین خان قلاوند رو به خانه شیره فرستاده و به او میگه که به شیره بگوید اسبش رو بدهد می خواهد سوار آن به پیش شیخ خزغل بزرگ اعراب که به شوش آمده بود برود علی حسین خان قلاوند به خانه شیره میرزاوند رفته و پیام عباس خان قلاوند رو بهش میده علی حسین خان میخواهد سوار اسب شیره شده و برود، شیره میرزاوند به او میگه اگر سوار این اسب شوی فقط یک گلوله تفنگ خلاصت میکنم این اسب فقط پای منو عباس خان در رکابش بره و فقط منو عباس خان سوارش بشیم ولاغیر، که در این بین بین آنها نزاع می شود و علی حسین خان و قشه قلاوند متوسل بزور می شوند شیره میرزاوند به بزرگان میرزاوند پیام میده که برنامه صلح ماها با عباس خان بهم خورده و اونها دروغ گفتند قشه و تفنگچی های میرزاوند که در راس آنها بزرگان میرزاوند مثل میرزا شیرمرد-شاه مهدی ‌و جهانشاه بودند حرکت کرده به سمت تنگوان آمده خانوار شیره و برادرش نیز با آنها همراه شده و در مسیر تنگوان که حرکت می کنند شروع به غارت طایفه قلاوند می کنند گله ها و رمه های آنها رو غارت می کنند به عباس خان قلاوند اطلاع می دهند که قشه میرزاوند غارتمون کردند روایت است قبل این موضوع عباس خان عده ای از تیره کَر بیرانوند که با آنها هم عهد بود را آورده تا تفنگچی و محافظ آنها باشند در ضمن عباس خان اردی از ماموران دولت رضاشاه پهلوی را نیز در اختیار داشت کرهای بیرانوند میگن اگر میرزاوندها ریختن و غارتمون کردن چکار کنیم و عباس خان قلاوند میگه اینها کپرک زرده هستند و کاری نمی توانند بکنند کَرهای بیرانوند با قشون طایفه قلاوند نیز همراه آنها عازم شده قشون طایفه قلاوند که در حدود 30 تا 40 نفر بودند و حدود 6 نفر از کرهای بیرانوند نیز همراه آنها بودن در بین مسیر با قشه میرزاوند برخورد می کنند شب هنگام است دو طرف سنگر می گیرند و تیراندازی شدیدی رخ می دهد تعدادی از طرفین قتال می شود از جمله شیره میرزاوند و برادرش کوچکعلی میرزاوند و نصرالله برادر جهانشاه میرزاوند قتال می شوند از طایفه قلاوند حدود 10 نفر هلاک می شوند و دو نفر از کرهای بیرانوند نیز در این درگیری کشته شدند بعدها کرهای بیرانوند که شجاعت و تفنگچی گری طایفه میرزاوند رو دیدند به قلاوندها گفتند اینها کپرک زرده اند؟!!!! اینها خو مثل شیران جنگی می جنگند!!!!! یکی از افراد سخت و جنگی در قشون عباس خان قلاوند شخصی به اسم سردار عباسعلی بود که بگری بود و در بین طایفه قلاوند زندگی می کرد طبق روایات با تیر تفنگ میرزا شیرمرد هلاک می شود عده ای میگن شیره میرزاوند توسط جهانشاه یا میرزا شیرمرد به قتل رسید چون میگن شیره را رقیب خودشان در ریاست به میرزاوند می دید و در هنگام شب این درگیری رخ داده و دقیق مشخص نبوده شیره چطور قتال شد و عده ای هم میگن با تیر رقیب یعنی قشون عباس خان طایفه قلاوند سرانجام عباس خان قلاوند در حدود سال 1310 به فتوای صیفور کدخدای شعبه فرخی کشته شد.

نظرات 1 + ارسال نظر
مهران یکشنبه 4 خرداد 1399 ساعت 11:25

آخه بیشرف شیره چرا داستان ها رو وارونه نقل میکنی؟
میرزاوندهای سبک مغز که قبلش با عباس خان هم قسم شده بودن،زمانی که عباس خان تهران بوده حمله میکنن به قصد غارت اموال بزرگی ها،که از قضا تو دهنی محکمی میخورن و شیره و چند نفر از عهد شکنان رو داخل کرنگ هلاک میکنن!و با افتضاح برمیگردن.
بازم برات بگم ؟

تودهنی رو شماها خوردید.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.