مطالب وبلاگ

در باب مطالب وبلاگ

مطالب این وبلاگ طبق روایات معتبر و مستند از افراد آشنا به تاریخ گذشته که سینه به سینه به آنها رسیده و در راستگو بودن آنها یقین دارم نوشته شده و پس از سبک و سنگین کردن مطالب و صحت درستی آنها نوشته شده اند.

کارهایی که اجدادم تقی-صیدجعفر و عموی پدرم صیفور و سایر تیره های میرزاوند انجام دادن واسم تفاوتی نداره چون آنها که غارتشان کردن و ازشون قتال و هلاک کردن مشرک-کافر-بی نماز انسان های پست و فاسدی بودن و کار اجدادم شایسته تقدیر است و هیچ گناهی طبق حکم قران و عقیده فقهای اهل سنت مرتکب نشدن مال و اموال کافر و مشرک طبق آیات قرآن و عقیده تمام فقهای اهل سنت حلال است و طبق عقیده تمام فقهای اهل سنت عربستان شام عراق سیستان و بلوچستان بختیاری ها و لرهای و لک های لرستان و کهکیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری و فارس کافر و مشرکن و مال و اموالشان هم به مسلمین اهل سنت حلال است.

هر مطلب که بدستم برسه و بدونم درسته و واقعیت داره تو این وبلاگ می نویسم. 

نشان دادن بعضی کامنت های وبلاگ به معنی تایید حرف آن کامنت توسط من نیست در بعضی کامنت ها میخواهم شعور نداشته بعضی ها را نمایش دهم.

تمام مطالب که در دوران جمهوری اسلامی توسط بختیاری های چهار و هفت و لرها و لک ها مثل بیرانوند-سگوند-قلاوند و.... و سیدهای قلابی امامی در کتاب ها و حتی وبلاگ ها نوشته شدن دروغ و بی اساس است و دروغ های شاخ و دم دار در مورد خودشان زیاد نقل می کنند بیشتر مطالبشان واقعیت نداره از روی تعصبات طایفه ای و دشمنی با طایفه غیور میرزاوند نوشته شدن و بخاطر کینه و دشمنی با طایفه بزرگ میرزاوند از شجاعت مردم میرزاوند چیزی نقل نمی کنند تاریخ هرگز قابل دست کاری نیست و کتاب فرهنگ جغرافیایی ایران و تاریخ جغرافیای نظامی ایران-لرستان نوشته آقایان رزم آرا در دولت پهلوی نشان دهنده این موضوع است تمام مطالب وبلاگ راست و درست و حقیقی است و هرگز دروغ نقل نمیکنم حتی اگر مطلب به ضررم باشه اما اینها که این کتاب ها را می نویسند میرن از یک مشت آدم بی سواد مثل خودشان که تعصبات طایفه ای دارند یا کلا سواد تاریخی ندارن یا کلا خود نویسنده دوست دارد در مورد طایفه اش اغراق گرایی و دروغ سرایی کند نوشته می شوند من اینها را نویسنده نمیدانم و هرگز به کتب اینها رجوع نمیکنم.

(ماها لُر نیستیم هر که میگه ماها لُریم اون غلط زیادی واسه خودش کرده لُرها و لک های لرستانی و بختیاری ها دشمن اجدادی ماها در گذشته بودن مردمی بشدت حسودن و بارها با من حسادت کردن شاید روبرو حرفی نزنن اما پشت سر و در قلب بشدت از من نفرت دارن و بهم حسادت می ورزند و سکته می کنند اگر من پیشرفت و ترقی داشته باشم چون اینو کامل فهمیدم لُرها و لک های لرستانی و بختیاری ها هیچ فایده ای واسه منو خانوادم نداشتن تازه باعث شدن که حق ماها خورده شده و بهمون لطمه زدن)

.........................................................................................................................

این وبلاگ در صفحات رسمی اینستاگرام سازمان ملل متحد-حزب جمهوریخواه امریکا-دونالد ترامپ و....ثبت است و از صدها کتاب دروغ که در کتابخانه های جمهوری اسلامی خاک می خورد بیشتر مخاطب دارد و صدایش تا لس آنجلس و نیویورک امریکا نیز رفته و مطالبش را می خوانند.

................................................................................................................................

در باب صیدجعفر پدربزرگم که روحش شاد و دعای سیداحمد تفاخ در وصف عبدالحسین پدرم 

پدربزرگم صیدجعفر بعد اینکه ازدواج کرد هر فرزندی که برایش بدنیا می آمد نرسیده به سن 4 سالگی از دنیا می رفتند.

سه پسر پیش از پدرم بدنیا آمدند که همشون نرسیده به سن 4 سالگی می مردند یکیشان 4 سالش بود که اسمش صیدکرم بود.

روزی سید احمد بن سیدطاهر آل تفاخ که از سادات عرب شاوور شوش بود و حرفش نافذ بود و دعاهایی که می نوشت گیرا بود و مقبول خاص و عام بود و کراماتی  داشت  به بخش الوارگرمسیری  می رود در آنجا پدربزرگم اونو به خانه دعوت میکنه و نهار و شام گوسفندی رو براش سر می بره و کباب بریان براش درست میکنه ماجرا رو براش تعریف میکنه و اونم دعایی می نویسد و میگه این دعا رو به فرزندت که بدنیا می آید بده و این حافظ او و نوادگانش خواهد بود و هر کس بهش بدی و ستم کنه و حقشو بخوره ده ها برابر تاوان و ضررمی دهد و نباید هرگز به مال حرام نزدیک شود و بعد اون پدرم عبدالحسین بدنیا آمد و مادر پدرم حوری یکی از گوش های اونو به نشانه این دعا سوراخ کرد و یک نشان به گوش او انداخت پدرم همیشه میگه من زیر دعای آقا سیداحمدم قبر سیداحمد اکنون در شهر شوش واقع است و به آقاسید احمد معروف است سیداحمد بن سیدطاهر تفاخ کرامات بسیاری داشت بخاطر ریاضت نفسانی و زهد و پرهیزگاری به مقامی رسیده بود که دعاهایش مستجاب می شد و می توانست در چشم بیننده امورخارق العاده را انجام دهد روایت است در یک مورد در جلوی چشم حضار دیوار توسط او به حرکت درآمده و حتی روایت است موقع که فوت می کند برای مدتی جسدش غیب شده والله اعلم

سیداحمد بن سیدطاهر تفاخ معروف به ابوهاشلات از عرب های جریده شوش و شاوور بود و در اهواز و بین مردم بخش الوار گرمسیر از نفوس و جایگاه خاص برخوردار بود....

پدرم عبدالحسین طبق روایت که برام گفته گفت که دوران پهلوی سال های 1335 به بعد برای گذران کارها خرید و فروش به دزفول رفته و گفت در یک مورد سال 1337 خودم به تنهایی گله گاو و گوسفند رو از بخش الوار به دزفول بردم و اونها رو در دزفول به مغازه داران دزفول فروختم و پول گرفتم و جنس و کالا خریدم گفت اون موقع دزفول اینطور پیشرفته نبود و حتی اندیمشک حال حاضر هم اینطور نبود گفت صالح آباد یک خط راه آهن داشت و چند خانه خشت و کپری در آنجا بود و دکان و بازاری در صالح اباد وجود نداشت و گفت مردم دزفول سوار الاغ-خر-چارپا رفت و آمد می کردند و وسیله نقیله موتوری دیده نمی شد.

پدرم در آن موقع با یکی دو نفر از دکان داران در دزفول آشنا و رفیق بود و گفت موقع که به دزفول می رفتم منو به خونه دعوت می کردند واسه شام و ناهار

در قدیم در دوران محمدرضاشاه پهلوی یک دزفولی به اسم مُلاعبدالحسین سوزنگر در دزفول دکان قدیمی داشت به ناحیه میرزاوند تیره افشار آمده بود در روستای چل بخش الوار گرمسیر و در آنجا دکان زد و جنس از دزفول می آورد و در آنجا می فروخت او با تیره های میرزاوند رابطه دوستانه داشت روایت است موقع که مادر پدرم حوری فوت کرد همین ملاعبدالحسین سوزنگر نماز اونو خواند.

 پدرم در طی ماههایی درسال های 1346 تا 1350 دو سه سال در اهواز کار می کرد و نگهبان شرکت هایی در آنجا بود پدرم گفت باید همون موقع سال 50 از بخش الوار استان خوزستان به اهواز هجرت می کردیم و آنجا ساکن می شدم و کار می کردم و بعدها فهمیدم اشتباه کردم اگر اون موقع به اهواز می رفت بسیار واسمون و واسه خودش خوب بود.

حدود 50 سال است که در قلعه لور اندیمشک کنار جایگاه گاز ساکنیم و تمام رفت و آمدم در طول زندگی در اندیمشک-اهواز و برخی مواقع دزفول بوده من تمام فامیل ها و آشنایانم در شهرستان اندیمشک و اهوازن 

عموی خودم شُکری سال 1353 تا 1356 در اهواز کار می کرد و حتی حدود 1000 هکتار زمین در آنجا را قطعه بندی کرد که بعدها دیگه دنبالش را نگرفت و مشخص نشد آن زمین ها چی شدند.

........................................................................................................

در مورد تملک استان خوزستان

استان خوزستان اهواز-آبادان-خرمشهر از دورانی که سربازان امیرالمومنین حضرت عمر بن الخطاب خوزستان را فتح کردند عرب ها در آن ساکن شدند و تا قبل انقلاب جمهوری اسلامی تمام جمعیت اهواز-آبادان و خرمشهر را عرب ها تشکیل می دادند در کتاب فرهنگ جغرافیایی ایران نوشته سرتیپ حسینعلی رزم آرا جمعیت اهواز-آبادان و خرمشهر عرب نوشته شده.

دزفول و شهرهای لرستان مثل خرم آباد-طرهان-رومشکان-کوهدشت و.... و صالح آباد اندیمشک حتی یک چاه نفت و گاز و حتی یک سد درست و حسابی ندارند تمام معادن نفت و گاز ایران در آبادان-خرمشهر-اهواز و میدان نفتی قلعه نار بخش الوار استان خوزستان در دهستان میرزاوند استان خوزستان است بودجه نفت و گاز استان ماها منو مردم عرب خوزستان را میبرن صرف لرستان و خرم آباد و لرها و لک های نجس می کنند که به منو مردم عرب استان خوزستان توهین می کنند جمهوری اسلامی غیربومی ها از جاهای دیگر و انجا را فرستاد تو شرکت های نفتی و پالایشگاهی و پتروشیمی اما منو جوانان عرب استان خوزستان اهواز-ابادان-خرمشهر بیکاریم شهرهای مردم عرب ابادان-خرمشهر و اهواز مثل دهات و روستا و زباله دانی است قلعه لور که مکان پدری من انجاست به آن نمی رسند و حتی کثیف ترین آب آب چاه که پر از املاح و مواد سنگ ساز کلیه است را می فرستند واسه ماها و آب سد دز را واسه صالح آباد و دزفول می فرستند و اهواز-خرمشهر-آبادان و قلعه لور(قلعه قطب) کنار جایگاه CNG که خونه ما اونجاست بدترین و کثیف ترین آب آشامیدنی را داریم.

اندیمشک و صالح آباد تا قبل انقلاب خمینی دوران قاجاریه و رضاشاه پهلوی در زیر سیطره قشون طوایف عرب های شوش و شاوور و عبدالخان بود و بارها و بارها قشون عرب،صالح آباد که آن موقع عده ای لُر و لک خرم آبادی و لرستانی که سگون بودند برای قشلاق گله های خود در آنجا اتراق کرده و قشون صیفور عموی پدرم که از سران قدرتمند میرزاوند عرب که راس آن قشون صیدجعفر پدربزرگم بود نیز آنها را مورد تعرض و غارت قرار دادند و یک زن لُر لک قلی سگون که در مقابل قشون صیفور ایستاده بود که قشون رحم کند و غارتشان نکند توسط صیدجعفر پدربزرگم با تفنگ کشته شد لُر و لکی در شهر اندیمشک حضور نداشت آن موقع خانواده عبدالحسین قطب و پسرش آموسی قطب و آعنایت قطب بر روی صالح آباد و لور استیلا یافته بود و زمین ها و املاک صالح آباد و لور را سندشان را از شاه قاجارها دریافت نمودند و به ارباب و مالک قلعه لور و صالح آباد تبدیل شده بودند که بعد انقلاب خمینی تمام املاک و زمین هایش برای لرهای لرستانی خرم آبادی مصادره شد آرضا قطب از نوادگان عبدالحسین قطب و همسرش فریال مستوفی مالک شرکت های خصوصی در تهران می باشند او گفته بود که سند تمام زمین های قلعه لور و صالح آباد اندیمشک از زمین های کشاورزی گرفته تا غیر کشاورزی و حتی آنهایی که مکان های شهرداری و فرمانداری در آنها ساخته شده را دارد و اما از ترس جمهوری اسلامی نمی تواند کاری بکند.

روایت است در دوران خلافت حضرت امیرالمومنین عمر بن الخطاب سربازان دولت خلافت اسلامی موقع که به شوشتر و دزفول حمله کردند مردم ان موقع دزفول و شوشتر زن ها و دختران خودشان را لخت و عریان کرده و در مقابل سربازان دولت خلافت اسلامی قرار دادند تا با آنها کاری نداشته باشند و فرمانده لشگر اسلام دستور داد آنها را اسیر کنند.

همین باند فریدون حسنوند و رئیس اطلاعات اندیمشک که بختیاری است یادتان است در ماجرای تابلوی شهرستان دزفول چه جنگی را به راه انداختن تابلوی دزفول در جای خودش بود و باند فریدون حسنوند و این لُرها صالح آبادی لرستانی مثل بختیاری ها و سکوند-بیرانوند-پاپی-قلاوند و عبدولی و...... درگیری بزرگی درست کردند اموال دانشگاه صنعتی جندی شاپور دزفول را تخریب کردند دانشگاه را آتش زدند چند نفر جوان دزفولی در آن درگیری ها قتال شد چون همین لرها و لک های مهاجر لرستانی به اندیمشک که باند فریدون حسنوندن میگن تابلو اندیمشک باید تا بعد سوم شعبان دزفول و بعد پایگاه هوایی باشد من اگر جای مسئولان دزفول بودم تابلو دزفول رو میبردم میزدم اول بالای بیدروبه بخش الوار گرمسیر من واسم اصلا این چیزا تفاوت نداره که تابلو دزفول کجا باشه فقط دزفولی ها با من لج نکنن و باهم رفتار خوبی داشته باشند و حقی از منو پایمال نکنند من تابلو دزفول رو بیارن پیش همین قلعه لور(قلعه قطب) هم بزنن واسم تفاوتی نداره تنها طایفه ای که در آن درگیری ها نبود طایفه میرزاوند بود در آن درگیری رئیس اطلاعات اندیمشک سرش شکست سر یک نفر دیگر به فامیلی ایزدپور شکست و همه لرها و فریدون حسنوند و باندش خودشان را از پشت ماجرا خارج کردن در حالیکه پشت آن درگیری و اغتشاش فریدون حسنوند و رئیس اطلاعات اندیمشک و باندش که سکوند و بیرانوند بودن طراحی و برنامه ریزی شده بود چون من اطلاع دقیق دارم و بدون برنامه ریزی این درگیری شروع نشد.

..........................................................................................................

پذیرش در رشته کارشناسی سینما گرایش کارگردانی سال 92  البته این دانشگاه مقداری هم پول به عنوان شهریه دریافت می کند و اما مدرک آن دولتی است.

از قدیم شمه هایی از هنر نویسندگی فیلمنامه و فیلمسازی و تجسم سازی و تصویرسازی رو داشته و به این هنر و رشته علاقه داشتم و حتی میتوانم بازی کنم اما بخاطر شرایط و سفارشی بودن سینما و تلویزیون ایران وارد این عرصه نشدم اگر به دانشگاه هنر در رشته فیلمسازی می رفتم با تمام کارگردان ها و فیلمنامه نویس های حرفه ای ایران ارتباط و آشنایی برقرار می کردم و از اندوخته های آنها استفاده می کردم قبلا روی طرح های برای نوشتن فیلمنامه بطورغیرحرفه ای کار می کردم و داستان هایی نه بطور حرفه ای می نوشتم هنر فیلمسازی و نویسندگی هنری که اگر فرد استعداد ذاتی آن را داشته باشد با گذارندن کلاس های آموزش این هنر می تواند بنویسد و فیلم بسازد این یک هنر تجربی است اما کسانی که میخواهند مدرک دانشگاهی این هنر را بگیرند باید دانشگاه بروند.

نقش ها و دیالوگ های فیلم های تاریخی را به راحتی و زیبایی ایفا میکنم اگر یک کارگردان حرفه ای باشه که نقش و کارکتر را به من بفهمونه اونو به راحتی ایفا میکنم و دیالوگ های فیلم های تاریخی فقط با یک روخوانی متن فیلمنامه حفظم میشه 

این وبلاگ رو هم که می بینید درستش کردم همینطوری درستش کردم و سریع مطالبی را که بدستم برسه و بدونم صحیح و راست و درستن در این وبلاگ می نویسم با توجه به تحقیقات که انجام دادم اگر حوصله داشته باشم و بشینم متن هایی با دیالوگ های فاخر و متن زیبا می نویسم

بسیاری از اینها در لرستان و بختیاری ها که خودشان را نویسنده می دانند و برای خوب نشان دادن طایفه نداشته خودشان و عده ای دیگر دروغ و دغل می نویسند سال ها می شینن و کتاب های دروغ دغل می نویسن و در آخر هم بیشتر مطالبشان اشتباه و دروغ و دغل بسیار در آنها است لُرها و لَک ها و بختیاری ها و سیدهای قلابی دزفولی دجال ترین افرادن کتاب هایی که در مورد تاریخ بختیاری ها و لُرها و لَک ها می نویسن و وبلاگ هایشان سرشار از مطالب دروغ و کذب برای بزرگ نمایی خودشان است که با تحقیقات درست که انجام دادن خلاف روایت آنها واسم روایت کردند.

یه نفر به اسم مرادحسین پاپی بالاگریوه بی سواد یه کتابی نوشته فقط واسه پاپی های خودشان یک سری بی سواد از طایفه پاپی و....را نوشته چهره و افراد متخصص آقای نمیدونم کی پاپی ماها لُر نیستیم و نیازی به کتاب تو و لُرها هم نداریم اسم تیره ما افشار را در کتاب کثیفتان ننویسید و الله ازتون شکایت خواهم کرد راجع به طایفه نداشته خودتان و دیگر لُرها بنویسید ماها به این کتاب های دغل شماها احتیاج نداریم.

.....................................................................................

 بخوام کتاب بنویسم با متن و نثری فاخر آن را می نویسم که همه بهت زده بشن و قبل از نگارش کتاب از صحت هر خط نوشته هایم اطمینان حاصل می کردم با پرس و جو از افراد متفاوت و راستگو و غیرمتعصب من موقع که حوصله داشتم و برخی مواقع بطور غیرحرفه ای فیلمنامه می نوشتم سکانس هایی طراحی می کردم با دیالوگها و متن زیبا که نظیر نداشت.

تمام مطالب که اینجا نوشته شدن نفس مطالب راست و درست و حقیقت است یعنی داستان آنها درست است اما شاید در جزئیات داستان اشتباهات ریزی باشد که هر داستان تاریخی از غلط و اشتباه جزئی فارغ نیست اما توجه کردم در کتاب های افرادی به فامیلی مرادحسین پاپی و سایر لرهای لرستانی و بختیاری ها دروغ ها و دغل و اشتباهات بسیاری نوشته شده که صد درجه موضوع داستان را تغییر داده از زمین تا آسمان با نفس داستان و روایات صحیح سینه به سینه نقل شده متفاوت است!!!!!!