داستان خانواده قطب

در مورد داستان عبدالحسین قطب 

در زمان قاجاریه شخصی به نام سیدعبدالحسین قطب که در محله صحرابدر دزفول ساکن بودند توانست بنجاق و سند زمین های از بالا رود تا لب رود دزفول رو با واسطه ای از طرف شاه قاجاریه برای خودش ثبت کند و طبق روایت سفارت انگلیس در ایران در این مسیر با قطب همکاری داشته بود او با واسطه ای از شاه قاجار که بنا به روایتی ناصرالدین شاه قاجار و بنا به روایت دیگر محمدعلی شاه قاجار بوده درخواست کرده بود که بنجاق و سند زمین های از بالا رود تا لب رود رو برای نگهداری چارپایان و گله و رمه اش به او واگذار کنند و شاه قاجار نیز موافقت و در سند و بنجاق امضا شده آنها را به او واگذار می نماید، آن زمین ها شامل قلعه لور-صالح آباد(مرکز اندیمشک حال حاضر)-پشمی نزار تا پل بالارود و تا حدود پل قدیم دزفول و حتی نقاطی بیشتر از آن را نیز شامل می شد در واقع او شاه قاجاریه را فریب داده بود و شاه قاجاریه نمی دانست از بالارود تا لب رود کجا است در واقع فکر می کرد یک زمین 200 متری است در حالیکه کل قلعه لور-صالح آباد تا حدود پل قدیم دزفول که آن موقع در زیر سیطره باج و خراج تفنگچی های طایفه بزرگ میرزاوند خصوصا تیره افشار و کلورضا بود را با دسیسه و فریب و خدعه از آن خود کرد.

طبق روایت این قطب از نسل فردی به اسم سیدعلی شاهرکن الدین می باشد و میگن این شاهرکن الدین در صده قبل از نجف و سامرا عراق به دزفول آمده و خودش رو با هفت واسطه از نسل موسی کاظم می دانست عده ای شیعه رافضی در دزفول به فامیلی شاهرکن الدین-رکنی-قطب و امام خودشان را از نسل همین شاهرکن الدین می دانند و خودشان را با هفت واسطه از نوادگان موسی کاظم می دانند و بشدت شیعه متعصب رافضین و بشدت از منو صحابیون پیامبر ابوبکر-عمر-ام المومنین عایشه و مردم عرب اهل سنت وهابی نفرت و کینه دارند.

پدرم عبدالحسین واسم روایت کرد گفت در یک مورد رضاشاه پهلوی اوایل دوران حکومتش برای دیار سران طایفه میرزاوند به این نواحی بخش الوار و لور و صالح آباد تا دزفول آمد و گفت این زمین های صالح آباد متعلق به کیست گفتن متعلق به یک نفر به اسم قطب و آنها را به کمک شاه قاجاریه دریافت نموده رضاشاه پهلوی در پاسخ میگه شاهان قاجاریه یک مشت عیاش و لاابالی بودن که کشور رو به باد فنا دادن.

در آن دوران از بخش الوار تا پل قدیم دزفول بیشتر به شکل بیابان و صحرا بود و اینطور مثل حال حاضر آباد و پر از سکنه نبود اینو حتی خود افرادی که آن موقع در قلعه لور ساکن بودند واسم تعریف کردند که بارها عرب ها صالح آباد را مورد غارت و باج و خراج قرار می دادند.

تا دوران قاجاریه قبل اینکه قطب با دغل کاری آنها را تصاحب کند صالح آباد امروز و لور همش در زیر سیطره مردم عرب شاوور و شوش بود و این لُرها و لک های لرستانی خرم آباد مثل سگوند و.... که بعد ار اوایل دوران انقلاب خمینی در آن جمع شدن در آنجا نبودن و جایگاهی نداشتن در دوران قاجاریه و رضاشاه پهلوی فقط قشون صیفور عموی پدرم که در راس آن صیدجعفر پدربزرگم بود و عرب های خوزستان آنجا را به محل باجگیری و باج و خراج تبدیل کرده بودن و در زیر سیطره آنها بود.

خانواده عبدالحسین قطب در قلعه لور ساکن شدند چون زمین های بایر و خوبی برای کشاورزی داشت و بنایی درست کردند به اسم هشت در که هشت در مختلف داشت و چندین طبقه داشت که بعد انقلاب این بنای تاریخی که از دوران قاجاریه در قلعه لور به جا بود توسط شهرداری اندیمشک تخریب و خراب شد خودم از نزدیک بارها این هشت در را دیدم تا سال 87 آثار هشت در وجود داشت خرابه های آن و طی این سال ها آن را تخریب کردند و به جای آن خانه درست کردند طبق روایت آنجا محل نگهداری اسب ها و قاطرهای آموسی قطب بود و بسیاری از اموال او در آنجا نگهداری می شد محل زندگی آنها در کنار جایگاه کنونی سی ان جی گاز قلعه لور اندیمشک بود و پارک کشاورز قلعه لور باغ آنها بود که در دهه گذشته توسط فریدون حسنوند و مسئولانش به پارک و جایگاه گاز در آنجا ایجاد شد و بیمارستان اورژانس نیز در کنار آنها ایجاد شده و آن نقاط به قلعه قطب نام گرفت و یواش یواش با ساکن شدن افرادی که در آنجا ساکن می شدند و اکثرا لُر بودن ارباب آنها شدند و رعیت اربابی را درست کردند.

تنها کسانی که در اینجا اون موقع باج و خراج می گرفتند طایفه بزرگ میرزاوند تیره افشار و عده ای از عرب های شوش مثل قبیله کعب عمیر بودن بجز خانواده قطب احد الناسی سید در ناحیه لور-صالح آباد حضور نداشت.

روایت است در آن نقاط صالح آباد و لور آن موقع بسیاری بخاطر گرمای هوا و بیابان بودن آنجا و وزش بادهای گرمسیر و کمبود آب تلف می شدند و می مردند اینو افرادی که آن موقع آنجا بودند واسم نیز روایت کردند چون آنجا آن موقع مثل بخش الوارگرمسیر آب و هوایش خنک و مرطوب و سبزه زار و پر از آب نبود.

در باب داستان موسی قطب معروف به آموسی

بعد فوت سیدعبدالحسین قطب پسرش سیدموسی قطب جانشین او شد که همه او را آموسی می نامیدند طبق روایت ها آموسی آدم قدرتمند بانفوذ و خشن بود و به ارباب کامل لور و صالح آباد که آن موقع روستا و یک دهات بود تبدیل شده بود و حتی در دزفول از قدرت و نفوذ بالایی برخوردار بود و در آنجا نیز عده ای را به رعیت خود تبدیل کرده بود محدود لُرهایی که در آنجا ساکن بودند را به زیر سلطه خود در آورده بود.

طبق روایات آموسی آدم خشن و سختگیر و فحاش بود و زیر دستان و رعیت هایش را اذیت می کرد.

حتی در یک جایی یک نامه قدیمی دوران محمدرضاشاه پهلوی دیدم که عده ای از دزفولی ها آن موقع آموسی قطب را به خاطر سیطره به آنها و آزار و اذیتشان به مرکز تهران شکایت کرده بودند و اما نتیجه ای برای آنها نداشت.

آموسی قطب روی ناحیه کزرمه تنگوان با طایفه قلاوند اختلاف داشت و آن ناحیه را از آن خودش می دانست می گفت ملک اجدادیم است در این نزاع و در نقطه حادثه که در تنگوان بود مامور شهربانی دزفول رییس دادسرای پهلوی در دزفول و رییس ثبت اسناد و املاک دزفول قطب رو همراهی کردند.

در محل حادثه برای حل و فصل این نزاع بین او و طایفه قلاوند نزاع می شود و آموسی قطب شروع به فحش دادن به قدم خیر قلاوند خواهر محمدعلی بزرگی قلاوند که سرآمد زن های قلاوند بوده چندین فحش رکیک به او می دهد!

بعد فحش های آموسی قطب در یک آن قلاوند تفنگ یکی از ماموران همراه قطب را از او گرفته و به سمتش تیراندازی می کند و آموسی قطب به قتل می رسد روایت است محمدعلی بزرگی قلاوند و طایفه قلاوند جسد آموسی قطب را تا دو سه روز تحویل ندادند و آن را در صحرا رها کرده و گفتند باید همین جا بماند تا جسدش توسط حیوانات خورده شود و بعد چند روز جسد آموسی قطب را از قلاوندها تحویل گرفتند بعد آن تا مدتی بزرگی قلاوند و بستگان نزدیکش یاغی بودند و خودشان را تسلیم دولت پهلوی نکردند.

روایت است وقتی آموسی قطب تیر خورد روی زمین افتاد و از شدت تیری که به او اصابت کرده بود تشنش می شد از قلاوندها تقاضای آب کرد گفت تشنمه بهم آب بدید و اما بزرگی قلاوند گفت آموسی اینجا ملک اجدادیت است اگر می توانی بلند شو از آن آب بخور و بعد چند ساعت قطب بر اثر تیری که خورده بود و شدت تشنگی می میرد.

این سیدهای قلابی دزفولی مثل امامی ها و رکنی ها و....که اینقدر ادعاشون میشه میگن قطب از ما بود حتی اون موقع جرات نداشتن برن پیش قلاوندها و بگن جسد آموسی قطب رو بهمون تحویل بدهید تا برسه به اینکه بخوان انتقام خونش رو بگیرن.

هاشم هیکی یکی از افرادی بود که در آن صحنه حاضر بود و به عنوان نیروی چریک بزرگی کار می کرد میگن همین بزرگی تعدادی از افراد خودش را با تیر زخمی کرد که بگن این یک جنگ دوسر بوده و اونو به خاطر قتل آموسی قطب مقصر نکنند هاشم هیکی یکی از افرادی بود که تیر خورد و حتی میگن محمدعلی بزرگی یک نفر از بستگان خودش رو هم میخواست قتال کنه همسر هاشم هیکی دختر قاسمعلی شهی از طایفه شهی بختیاری است مادر هاشم هیکی دخترعموی پدربزرگم صیدجعفر است پدرم گفت جواهر مادر هاشم بعضی مواقع که با هاشم به خونمون می آمد پای هاشم که توسط محمدعلی بزرگی تیر خورد را به من نشان می داد و می گفت این جای تیر بزرگی است.

داستان آعنایت قطب پسر آموسی قطب

بعد مرگ آموسی قطب فرزندش عنایت الله قطب امورات او را بدست گرفت که به آعنایت معروف بود آموسی دو سه فرزند داشت که همین آعنایت قطب از همه آنها پرنفوذتر و قدرتمندتر بود و با دربار محمدرضاشاه پهلوی ارتباط نزدیک داشت مسجد جامع قلعه لور(مسجد جامع قطب) توسط آعنایت قطب تاسیس شد با پیروزی انقلاب رژیم آخوندهای شیعه خمینی، آعنایت قطب از ایران رفت و زمین های بسیار او در لور و صالح آباد به رعیت هایش واگذر شد.

پدرم در سال های 43 تا 50 بارها برای انجام کارهایی به قلعه لور و دزفول می آمد بارها به مسجد جامع برای خواندن نماز می رفت و گفت رو تابلو آنجا نوشته بودن مسجد جامع قطب

یکی از پاپی های خادمی شاهزاده احمد به اسم پاپی یگانه که در بین پاپی های خادم شاهزاده احمد بخش الوار هم سرشناس بود در آن موقع در مسجد جامع قطب بود و خادم مسجد قطب بود.

روایت است یکی از ماموران اطلاعاتی در آنجا رو که با قطب در یک کاری مخالفت می کرد همین آعنایت ارم اطلاعاتی اونو از روی شونه هاش کند و اون مامور نظامی به دست و پای آعنایت قطب افتاده بود از او التماسانه و عاجزانه درخواست عفو خود رو داشت....

آن موقع دزفول مرکز شهرهایی مثل بخش الوار-صالح اباد بود تمام مراکز در دزفول بودند  و بسیاری از طایفه میرزاوند در  بخش الوار  برای مایحتاج به دزفول می رفتند حتی میگن رقاص خونه  های زن ها و دخترها  در دزفول و حتی در صالح آباد اندیمشک بود در دزفول کاباره های  رقص زن ها و دخترها برقرار بوده میگن آعنایت اهل خوردن شراب و رفتن به کاباره و رقاص خونه هم بوده خواننده هایی مثل نعمت آغاسی معروف به نعمت نفت فروش و....از همین جاها در دزفول به عنوان خواننده معروف شناخته شدند نعمت آغاسی از لحاظ هیکل و چهره بسیار شبیه مرحوم غلام پسر رحیم خان میرزاوند از تیره پادار بود.

عده ای از طایفه میرزاوند موقع که فوت کردن در دزفول دفن شدن یکیشان علا میرزاوند دایی پدرم بود دیگری آقابک میرزاوند فرزند بابک و.......

در آن دوران دوران عبدالحسین قطب-آموسی و آعنایت قطب افرادی در قلعه لور ساکن بودند مثل چندین خانواده ماکنالی و خانواده اجدادی خدارحم جرگه-فریدون حسنوند و.... و شماری دیگر در آنجا ساکن بودند خانواده اجدادی فریدون حسنوند نماینده شهرستان اندیمشک در مجلس و چندین خانواده اقوامش آن موقع در محل قلا یک در بودند برای این به قلعه قطب قلا یک در می گفتند چون اون موقع دور تا دور قلعه دیوار و باغ بود و فقط یک در ورودی داشت و مثل یک دژ بود که غارتگران نمی توانستند آنجا را مورد غارت قرار دهند.

 روایت است آنها در زمین های آموسی و آعنایت قطب کار می کردند و وظیفه کاشت و برداشت در زمین های قطب را به عهده داشتند خودشان خود کسانی که آن موقع در قلعه لور قطب بودند واسم روایت کردند که آموسی و آعنایت قطب 70 درصد از مالیات زمین ها در قلعه لور و صالح آباد اندیمشک را از آنها دریافت می کرد و 30 درصد از آنها را به آنها می داد حالا این روایت خود افراد آنجاست شاید هم قطب از آنها بیشتر می گرفته! حتی واسم روایت کردند که آموسی و آعنایت قطب عده ای را هم در آنجا مورد آزار و اذیت قرار می دادند.

قلعه لور در 4 کیلومتری صالح آباد قرار دارد تا اوایل دوران رضاشاه پهلوی صالح آبادی وجود نداشت و اکثرا افراد آن نقاط در قلعه لور می زیستند  تا سال 1315ه.ش محدود افرادی که در ناحیه صالح آباد کنونی می زیستند بصورت چادرنشین و دامدار گله و رمه بودن از مسیر گله داری امرار معاش می کردند.

روایت است آموسی و آعنایت قطب رعیت هایش در صالح آباد و قلعه قطب را بشدت مورد آزار و اذیت قرار می دادند و آنها را با ترکه و چوب فلک می کرد و با تک پا و لگد در کون آنها می زد!

روایت معتبر است در یک مورد خدارحم جرگه با ماشین از جلوی ماشین آعنایت قطب عبور کرده آن موقع خدارحم یک جیپ قدیمی داشت و کمی گرد و غبار بلند می کند آعنایت قطب او را متوقف کرده و سیلی او را می زند.

خانواده  احمد رشیدی در قلعه لور که رشنو می باشند آن موقع از نزدیکان آموسی و آعنایت قطب بودند در واقع در خانه آنها بودند و واسشون کار می کردند پدر احمد رشیدی به اسم کَسانی از کارکنان و نزدیک ترین افراد در خانه آموسی و آعنایت قطب بود.

دو تا از برادرهای احمد رشیدی بعد انقلاب جمهوری اسلامی به سازمان مجاهدین خلق مسعود و مریم رجوی در خارج پیوستند و از اعضای ارشد مجاهدین خلق بودند که چند وقت قبل یکی از آنها در خارج فوت کردند و مراسمی هم در مسجدجامع قلعه لور برای او برگذار شد که با اعتراض زیادی از طرف امام جمعه شهرستان و سپاه مواجه شد.

بعد پیروزی انقلاب جمهوری اسلامی، آعنایت قطب از ایران رفت و به کشور امریکا پناهنده شد چون ساواک محمدرضاشاه پهلوی در آنجا نیز محسوب می شد و تمام زمین هایش در قلعه لور و صالح آباد توسط جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران واگذار شد.

حتی روایت صحیح است که آعنایت قطب با دربار محمدرضاشاه پهلوی هم ارتباط نزدیک داشت و گاهی مواقع خانواده محمدرضاشاه پهلوی از جمله اشرف پهلوی برای دیدار و تفریح به آن نقاط می آمدند.

آعنایت قطب تفرجگاههای زیبایی برای خانواده محمدرضاشاه پهلوی در پلاژ سد دز دزفول درست کرده بود روایت است در یکی از بازدیدهای فرح پهلوی از آن نواحی آعنایت قطب برگه سند زمین های پایگاه هوایی وحدتی دزفول و دانشگاه صنعتی جندی شاپور دزفول را به فرح پهلوی هدیه داد.

آعنایت قطب چند سال قبل در انگلستان درگذشت و مجلس ترحیم 2 ساعته هم در مسجدجامع قلعه لور واسش برگذار کردند و پدرم عبدالحسین به مسجد رفت و برایش فاتحه ای نثار کرد عده ای از سگوندها در دوران قبل انقلاب خمینی اینجا بودند مخالف برگذاری مراسم برای آعنایت قطب بودند چون گفتند ماها رو اذیت کرده و آزارمون داده و بعد دو سه ساعت با تهدید آنها و اداره اطلاعات اندیمشک و سپاه پاسداران مراسم ختم متوقف شد.

................................................................................................................

 آن موقع باغ قطب پارک کشاورز قلعه لور حال حاضر بود که طی 10 سال گذشته آن باغ توسط فریدون حسنوند و شهرداری به پارک و فضای سبز تبدیل شد و یک میدان فوتبال هم به تازگی تو پارک زدن و زمینی کنار میدان فوتبال است که میگن به میدان والیبال یا تنیس تبدیل میشه فریدون حسنوند و دولت های رژیم تعدادی از زمین های قطب را به جایگاه سی ان جی-بیمارستان اورژانس در کنار پارک کشاورز تبدیل کردن روایت است باغ قطب یک باغ بسیار زیبا و مجلل و بزرگ با درختان زیادی بود.

زمین های کنار پارک کشاورز  قلعه لور که روبروی خونه ما است باید به فضای سبز و درخت برای زیبایی و هوای تمیز تبدیل شوند و تنها می توانند فضای سبز باشند تازه این پمپ گاز CNG که کنار خونه های ماها زدند فریدون حسنوند نماینده دزد اختلاس گر اندیمشک و شهرداری آمدن این جایگاه گاز رو کنار خونه ماها زدن باید هر چه سریعتر دستور دهد و آن را جمع کنند هزارن متر زمین خالی بدون سکنه در بالای قلعه لور پیش پلیس راه اندیمشک به خرم آباد وجود دارد آوردن زدنش وسط خونه های مردم از لحاظ ایمنی مهندسی ساخت جایگاه CNG در جایی که محل سکونت مردم است غیرمجاز است در اغتشاشات و تظاهرات اخیر در سراسر کشور رخ داده عده ای میخواستن همین جایگاه گاز را منفجر کنند می دانید اگر منفجر می شد چی می شد کله پوک آنها به این چیزها خطور نمی کند!!!!! اگر شهرداری اینکار رو نکنه من خودم کاری میکنم که جمعش کنند!!!!!اینها به جای نصف هکتار از زمین های پشمی نزار که متعلق به ماها بود و تصاحبشون کردن من دوست دارم جلوی خونم باز و فضای سبز باشه چون فضای بسته منو ناراحت میکنه و اذیت روحی میشم....چون کنار جاده و پارک است و روبروی خانه ماست و هوای تازه و طبیعت نیاز ضروری است.

پیامبر اسلام در احادیث صحیح درختکاری و آبیاری درختان و فضای سبز را دارای اجر بسیار دانسته باید تا جایی که می توانیم درخت کاری و فضای سبز و تلاش برای هوای تمیز و تازه را ترویج کنیم در آن علف سبز بذر سبز کاشته شود من خودم چندین درخت در آنجا کاشتم و هر روز به آنها آب میدهم و واقعا زیباست و وقتی تجسم میکنم همش درخت با فاصله توشون کاشته بشه و علف سبز هم باشه چقدر منظره زیبا و دلپذیری خواهد شد قصد دارم چندین نهال درخت نخل نیز در آنها بکارم لوله گذاری آب توش انجام میشه علف و گل و گیاه و درخت های متفاوت توش کاشته میشه

همین خانواده قطب در قبل انقلاب یک آشپز که اهل تهران بود در خانه آنها کار می کرد و همون آشپز میگن با خواهر آرضا و آعنایت قطب دختر آموسی قطب رابطه داشت و آعنایت قطب فهمیده و او را به قتل رسانیده و در به باغ که امروز مرکز جهاد کشاورزی قلعه لور است دفن کردن

(در دوران بعد از اتمام جنگ ایران و عراق سال 71 به خاطر اینکه پدرم رزمنده جنگ در فاو عراق بود 15 هکتار زمین به پدرم در پشمی نزار اندیمشک دادند بصورت گروه بندی به او و دو نفر دیگه دادند جمعا 45 هکتار و سپاه پاسداران خوزستان گفت باید مقداری پول بدید تا ثبت رسمیشون کنیم البته این زمین ها دیم بود و اما میشد در آنها چاه کشاورزی زد و اما پدرم اون موقع دستش تنگ بود و پول کافی دستش نبود و ولشون کرد و دولت منابع طبیعی مقداری ازشونو برد و شرکاش برا خودشون مقداری بردند اون زمین ها در اصل و قانونا هنوز متعلق به پدرم عبدالحسین است زمانیکه عده ای در خانه نشسته بودن پدرم 36 ماه در فاو عراق برای این کشور و آب و خاکش جنگید  و دولت هم نصفشونو برد سال 72 و 73 دو سال توشون گندم کاشتیم من با پدرم رفتیم تو زمین اون موقع و گندم توشون کاشته بودیم پدرم فکر نمی کرد الان ارزش داشته باشن وگرنه هرگز ازشون دست بر نمی داشت)

نظرات 4 + ارسال نظر
محمدمهدی بزرگی سه‌شنبه 11 شهریور 1399 ساعت 09:41

قبل از اموسی قطب عباس خان بزرگی قلاوند از پل دزفول تا پل زال رو باج میگرفت و حتی شیخ خزعل هم از این قائده مستثنا نیست.دومن علی حسین خان بزرگی قلاوند جد منه و این ماجرای خون سیدو فلجو اینا یاوه گوییه بیش از حده .مراقب زبان خود باشید.

دریا جمعه 27 تیر 1399 ساعت 12:25

ممنون از اطلاعاتتون

تشکر از شما این مطالب تمام حقیقت تاریخی است که در این وبلاگ درج شدند.

edge جمعه 12 اردیبهشت 1399 ساعت 01:37

کیرم تو اندیمشک و صالح اباد و پاپی و دریکوندو و نمی دونم میرزاوندو ... و کلا لر به جز بعضی لر ها که عاقلن کیرم تو حسنوند مخصوصا که دزد بزرگه درود بر قطب که میدونسته با شما دزدای اشغال چطور رفتار کنه

این ایمیلته درسته mehdytahan@gmail.com(سیدمهدی طحان دزفولی) ادب و عفت کلام !!!!!

جواب ابلهان خاموش بودن است آدم بی اصل و نسب و بی شعور که اصالت ندارد شماها سیدهای قلابی نجس نجاست اولاد موسی کاظم دزفول اصالت ندارید مشخص نیست اصالتتان از کجا بوده و در دزفول جمع شدید!!!! قطب چه خری بوده؟؟؟؟؟ قطب و سگوندهای نجس نجاست نوکرش که با او بودن اگر اینقدر مرد بودن بزرگی کنار آب کزرمه آموسی قطب را تا ده روز جسدش رو رها نکرده بود شماها حتی تخم نداشتید برید جسد هلاک شده اونو هم وردارید آنوقت قطب چه خریه که بتونه گند تیره افشار رو بگیره در دوران اوایل رضاشاه پهلوی صیفور عموی پدرم و افرادشان که در راس آن صیدجعفرپدربزرگم بود همین اموال قطب و سگوندهای رعیتش رو غارت کردن و گندشونم نگرفتن

دریکوند شنبه 25 خرداد 1398 ساعت 09:17

سلام همه داستانهایی ک زحمت بیان کشیدید واقعیت دارند ولی تنگوان بدون درگیری بدست طایفه جعفری افتاد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.